کمبود

مطمئنم الان کمبود دارم.یه چیزی توی قلبم و توی همه جا کمه.احساسش می کنم.داره مثه خوره منو میخوره.یعنی میتونم کمبودشو دوام بیارم؟؟؟یا نداشتنشو؟ مقاومتم چقدره؟؟؟

من لیاقتشو نداشتم

شاید بعضی وقتا حرص زدن برای نگهداشتن یه چیزی باعث میشه کمتر داشته باشیش پس ممکنه ترجیح بدی برای مدتی رهاش کنی یا ترکش کنی.مگه نه؟ 

همیشه یه کسی وجود داره که کمک کنه.منتظر کمکشم.دیروز به یه نفر گفتم تغییرات توی زندگی جنبه های مثبت خوشگلی دارن حالا رسیدم به جایگاه اون؛اما واقعا دارن.از فردا باید پیداش کنم.باید به خودم بگم پویان بگرد...دنبال اون چیزی که مثبت بود.خیلی چیزا تموم میشه اما دوباره شروع میشه.خب نظره شما چیه؟ اشتباه میکنم؟

چقدر سخته وقتی فکر کنی یه کاریو داری خوب انجام میدی بعد از مدتها بفهمی که گند زدی !شایدم بقیه گند زدن.البته سختیش بعد از یه مدت از بین میره.نمی دونم سخته یا میسوزونه آدمو وقتی که به خاطر وجود چیزی تحمل کنی ، صبر کنی و در نهایت همه چیز وارونه رو سرت خراب بشه ، حیثیت چندین سالت از دست بره و حالا ندونی که چیکار کنی.تقریبا میدونم هیچکس نمیفهمه من چی میگم چون خودمم نمیفهمم چه بلایی سرم اومد.

از دانشکده نمیتونم تعریف کنم چون ازش فراریم.شاید فکر نمیکردم چیزی که در انتظارمه این باشه.خیلی دورتر از واقعیتی که میخواستمشو همه افرادش انگار دورند و وقتی با هر قرمت احساس کنی که تورو نمیفهمند ، درکت نمی کنند ؛ از سخت ترین دوره های زندگیم3ماه اخیر و وارد شدن به دانشگاه بود و زجرهایی که کشیدم.هنوز شاید دقیق نتونستم بفهمم چرا اینهمه اذیت شدم و چرا ماههاست بغض کردم انگار میخوام چیزی رو ثابت کنم ، میخوام کسی رو مجازات کنم اما اتهام و اینکه چطوری دلم میاد اینکارو بکنم مشخص نیستند و سیل کارهای ناتموم بهم هجوم آوردن.تنها نیرویی که جمع کردم این بود که درسا پاس بشن.خدایا چقدر سخت میگذره بهم.انگار هیچ کس نبود بگه پویان انگار چیزی شده؟ و چرا هیچ کسی بهم نگفت؟ و چرا هیچ کسی ازم دلجویی نکرد و چرا صف انتظارات بقیه اینهمه طولانی شده؟ من نمیتونم گریه کنم ، به خاطر هیچی ؛ و گریه کردن یعنی دروغگویی و چقدر سخته گریه.چقدر گریه واقعی رو دوست دارم.چقدر همه دور شدن؟! چقدر انتظارات من زیاده.

تا حالا شده احساس کنی که هیچ کس نمیتونه کمکت کنه؟! شاید دارم روانی میشم.اما یه چیزیو میدونم ، همه چیز مسخره تر از اونیه که بشه در موردش با کسی حرف زد یا حتی فکر کرد.در مورد اتفاقات مزخرف.چقدر علاقه به بیرون رفتن دارم و وقتی بیرون میرم دلم میخواد برگردم و چقدر آدمای اطراف خوشحالن انگار بی اندازه دلشون میخواد ناراحتی های منو به استهزاء بگیرن.چند درصد میتونی خودتو توی آینه نگاه کنی؟ من بیشتر از دو دقیقه نمیتونم.نگاه کردن خودم به خودم عذابم میده.وقتی توی جایی خودمو توی آینه میبینم میگم ااااا این منم؟! چرا این شکلیم آخه؟! چه شکلی باید میبودم خدا عالمه.

چقدر داراییهام برای بقیه با ارزشه.همه دلشون یه تیکه از اونو میخواد.من هیچ قسمتشو نمیخوام.شاید بعضی وقتا فکر میکنم باید بیشتر ازم قدردانی میشد.برای چی نمیدونم !چقدر من مزخرفم.از خدا کمک نمیخوام...دلم میخواد زجر بکشم.شاید نوعی مازوخیسته...

قضیه

یه قضیه ریاضی وجود داره و اون اینه که همیشه ریاضی حفظ کردنیه.البته این قضیه فقط تا حالا برا من جواب داده بقیه رو تضمین نمیکنم.البته تاییدش برای دانشگاه تا چند هفته آینده معلوم میشه.در ضمن مشروطی یه افتخار مطلقه که نصیب هر کسی نمیشه...اینارو داشته باش تا بعد!

انتگرال

آقا دخترا حتما باید برا همدیگه خودشونو لوس کنن؟!!جالبه که هر کی میبینم برای ارتباط با دخترا و بچه ها هی خودشو مزخرف میکنه.اه.بعضی وقتا دیگه شورش در میاد. 

مرده شور این کیبورد مزخرف منو ببرن از بس صدا میده مامانی الان میاد جلبم میکنه.در ضمن یادم نره که بگم انتگرال مظخرفترین(مضخرف؟!) قسمت ریاضیه هرکیم بلد باشه به بشریت خیانت کرده.در ضمن ریاضی توی زندگی به هیچ دردی نمیخوره.اینو مطمئنم !
از چیزای دیگه ای که میخوام بگم اینه که الزاما حرف زدن یه پسر و دختر به معنی ... نیست چرا هیچ کس نمی فهمه؟! 

دلم میخواد یه جا باشه یه خورده دری وری بگم دلم خنک شه اینجا نمیشه.حتما یه شب یه اسپری بر میدارم میرم رو دیوار تو خیابون ( به قول این یارو که ادبیات درس میده خی یا بان ! ) خودمون فحش مینویسم.شخصش مهم نیست.مهم اینه که دل من خنک شه.شاید فکر کنی روانیم.اما مهم نیست.هیچ چیز الان اهمیت نداره غیر از اینکه ، راستش چیزی یادم نمیاد اهمیت داشته باشه.متاسفم هیچ چیزی برام اهمیت نداره به غیر یه چیز.اونم حوصله ندارم توضیح بدم. 

ببین اصلا مجبور نیستی هر روز بیای اینجا دری وریای منو بخونی.میتونی از سایتای دیگه لذت ببری شایدم اینکه بیای اینجا و بخونی.تنها چیزی که میدونم اینه که نمینویسم که ببینم چی مینویسی.در ضمن من اصلا انسان درس خونی نیستم اگه هم کسی بازم فکر میکنه که هستم خواهشا نگه چون واقعا مایه آبروریزیه.فوق العاده (فوقولاده؟!) از الافی خوشم میاد.بهترین کار دنیا بیکاریه اگه درآمدم داشته باشه که فعلا داره از جیب بابا دیگه توپه. 

صفحه اول بلاگ اسکای رو بیار.یه خبر دیدم بیش از یکسال در دسترس.همه بدونید مظخرفترین (مضخرف؟!) سیستم بلاگ بلاگ اسکایه.اگه اون مرتیکه دری وری که مسئولشه پیدا کنم به اندازه کافی بهش دری وری میگم چون هیچ سیستم درست و با دوامی نداره.بهترینش فعلا میهن بلاگه.چون اسم اینجا رو دوست دارم اومدم.عاشق خودمم!!!!قبلنا چقدر کمیاب بودم حالا هرجا میری یه پویان پیدا میشه.تازه اسم دختر هم میزارن پویان.میخوام برم ثبت احوال دهنشونو سرویس کنم این چه وضعیتیه!!