نمیدونم کدوم روز میشه ؟

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم --------- راحت جان طلبم وز پی جانان بروم‏
چون صبا با تن بیمار و دل بی‏طاقت ------- به هواداری آن سرو خرامان بروم‏
گرچه دانم که به جائی نبرد راه غریب ----- من به بوی سر آن زلف پریشان بروم‏
به هواداری او ذره صفت رقص‏کنان -------- تا لب چشمه‏ء خورشید درخشان بروم‏
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت ------ با دل زخم‏کش و دیده‏ء گریان بروم‏
نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی -------- تا در میکده شادان و غزل‏خوان بروم‏
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت ------ رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم‏
تازیان را غم احوال گرانباران نیست ------- پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم‏
ور چو حافظ نبرم ره ز بیابان بیرون -------- همره کوکبه‏ء آصف دوران برو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد