آقا من نفهمیدم اون صبحه که قراره بیاد کی میاد.همیشه در راهه.توی دوره های ۴ ساله قراره بهشت بشه.پس چرا ما نمیفهمیم؟ ؟ ؟
خیلی مهمه که نزاری ضایع بشی.تا حس میکنی داری گندشو در میاری ۳ شو بگیر.سعی کن اصلا بقیه نفهمن.مهم نیست قضیه چیه.سریعا قضیه رو جمع و جور کن نزار کسی بفهمه موضوع چی بوده.این مثل حذف کردن درس میمونه.وقتی میفهمی داره گندش در میاد سریع اقدام کن.
یه چیز دیگه : دارم سعی میکنم مسواک زدنو ترک کنم اما متاسفانه نمیتونم و هر از گاهی مسواک میزنم.با توکل به خدا دارم پیش میرم تا موفق شم.برام دعا کنید...!
کارت دانشجویی من چند تا چیزو در بر میگیره.از بالا که بخونی میفهمی دانشگاه باید کارخانه آدم سازی باشه.حالا چجوری الله اعلم.شماره دانشجویی ۸۷۱ اولش نشونه ای برای مسخره شدن توسط سال بالایی ها و صفری شنیدنه.مقطع کارشناسی برای اینکه درب ورودی دانشگاه نتونی ماشین بیاری داخل و گوشزد میکنه که کارشناسی ارشد فقط ماشین میاره توی دانشگاه دم در کلاس! البته پسر دکتر ... هم ماشین میاره که اون احتمالا بعدا با عنایت پدرش کارشناسی ارشد میخونه.میای پایین تر رشته رو نوشته یعنی دهنت سرویسه تا کار پیدا کنی.کنارش آرم دانشگاهو با برچسب نقره ای زده.یعنی نمیتونی جعلش کنی.پایینش نوشته روزانه یعنی برای تحصیل خیلی پول نمیدی هر از گاهی مثلا برای صدور کارت دانشجویی جدید پول میدی.البته برای اینکه اهمیت آرم دانشگاه نشون داده بشه دو جا چاپ شده.عکس هم از دوران بچگی که سازمان سنجش داده بهشون زدن به خاطر اینکه یادت بیاد بچگیات چقدر مثبت و حرف شنو بودی.پایینشم تاریخ اعتبار زده تا بدونی دفعه ی بعد کی باید پول بدی.
حالا اینهمه کارایی کارت دانشجویی رو کی باور نداره؟
یه اصل وجود داره اینه که تو نمیمونی ولی بقیه هستن.خیلی بده که همیشه یادم میره یه روز میرسه که همه روزهای خوب و بد از جلوم رد میشه و به کثافت کاریهای خودم و پاچه خواری این و اون برای چیزای واهی میخندم.به اینکه چقدر برای نمره و ماشین و پول و هزار تا مزخرف دیگه آشغال بازی در آوردم.اینکه چقدر هم خونای خودم رو زیر پا له کردم تا برم بالا... البته اونقدر ها هم آدم بدی نیستم ولی خب خوبم نیستم !
ولی غیر از اصلا بقای زندگی یه اصل دیگه هم هست به نام اصل تغییر اوضاع ! همه چیز همیشه همونطور نمیمونه که هست.خیلی باحاله ها واقعا غیر قابل پیش بینی.چقدر آدما از اینکه دنیا رو به کنترل خودشون در بیارن خوششون میاد اما لذتی که توی اتفاقی بودن وقایعه توی دونستنش نیست.باور کن راست میگم.
هر روز میام دانشگاه فقط به خاطر اینکه بعد از کلاس اولی کیک بخورم ، بعد از کلاس دومی برم سلف ، بعد از سلف چای بخورم که مزه غذای سلف یادم بره.زندگی توی دانشگاه یعنی چای سلف کیک.