وقتی شروع می کنی یه راه طولانی رو بری برای اینکه به آرامش برسی... به حرف پسر عمم دارم فکر می کنم که می گفت سر نخواستنمون دعواست ! خیلی طول میکشه تا آدم بفهمه چه بلایی توی مملکت خودش سرش اومده.
مدتها سعی داشتم راهی پیدا کنم که به آرامش برسم.فکر نمیکردم مدتی که دارم درس می خونم ، مدتی که خونه بابا مامانم هستم و همه لحظه های دیگه که دوستشون ندارم همه اینا زندگی هستن که باید ازش لذت برد.شاید اجازه اینکه از درس خوندن لذت ببرم نداشتم ! یا از اینکه از لحظه های بودن توی خونه مامان بابا یا ... حالا وقتی بخوای همه اینا رو درست کنی خیلی باید تلاش کنی.خیلی باید مغر خودتو گاز بگیری ! حالا هر وقت رسیدم خبر میدم !